خدا را تو بمان...
تاریخ انتشار: ۶ اسفند ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۷۰۳۶۱۰۹
«امیرهوشنگ ابتهاج (هـ. ا. سایه)» اما چنین است. او زمانی شاعر امید بود – و البته به زعم مگارنده هنوز هم هست - . اینکه یک شاعر بگوید:
«بسان رود که در نشیب دره سر به سنگ میزند
رونده باش
امید هیچ معجزی ز مرده نیست
زنده باش»
حرف کمی نیست. یا اینکه گفته است:
«زمانه قرعه نو میزند به نام شما
خوشا شما که جهان میرود به کام شما
درین هوا چه نفسها پر آتش است و خوش است
که بوی عود دل ماست در مشام شما»
یا:
«آمد یکی آتش سوار بیرون جهید از این حصار
تا بر دمد خورشید نو شب را ز خود بیرون کنید»
یا:
«ماییم سایه کز تکِ این دره ی کبود
خورشید را به قله زرفام می بریم»
اینهمه – و اشعاری دیگر البته -، شاهدمثالهایی بود از اینکه سایه به امید میاندیشد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
با این حال، همهاش، امید نیست. گاهی لبالب از ناامیدی است. آن زمان که میسراید:
«برسان باده که غم روی نمود ای ساقی
این شبیخون بلا باز چه بود ای ساقی»
یا:
«بهار آمد گل و نسرین نیاورد
نسیمی بوی فروردین نیاورد»
یا در همان «ارغوان» که مشهورترین شعر سایه است، آنجا که میگوید:
«آفتابی به سرم نیست
از بهاران خبرم نیست
آنچه میبینم دیوار است
آه این سخت سیاه
آن چنان نزدیک است
که چو بر میکشم از سینه نفس
نفسم را بر میگرداند»
سراسر درد است و رنج. گویی که شاعر به بنبست رسیده است. حال یکبار از دریچه عشق با آن روبهرو میشود و بار دیگر مستقیم بهسوی آن میرود.
او همچنانکه در شعرهایش از طبیعت میگوید:
«در گشودند به باغ گل سرخ...
و منِ دلشده را
به سراپرده رنگین تماشا بردند»
اما تشریک مساعی برای رسیدن به آزادی را نیز از یاد نمیبرد:
«ای شادی !
آزادی !
ای شادی آزادی !
روزی که تو بازآیی
با این دلِ غم پرورد
من با تو چه خواهم کرد؟»
و این همه مانع از آن نمیشود که از وطن غافل شود و «ایران ای سرای امید» را میسراید که محمدرضا شجریان خواند و آن را بر همیشه بر تارک موسیقی ملی ایران یه یادگار کذاشت و ماندگار شد.
سایه از آنسو که برای رفیق شفیقش، «مرتضی کیوان»، آنسان که به جوخه اعدامِ آن رژیمِ دژخیم سپرده شد، مرثیهسرایی میکند:
«ساحتِ گورِ تو سروستان شد
ای عزیزِ دلِ من
تو کدامین سروی؟»
یا پس از مرگ «محمدرضا لطفی»، از برایش مینالد که:
«بی تو آری غزل «سایه» ندارد «لطفی»
باز راهی بزن ای دوست که آهی بزنم»
اما مشعوقه ایام شباب را نیز نمیتواند که فراموش کند:
«دیر است، گالیا!
در گوش من فسانهٔ دلدادگی مخوان!
دیگر ز من ترانهٔ شوریدگی مخواه!
دیر است گالیا! به ره افتاد کاروان»
سایه اما بیهیچ مداهنه یک شاعر سیاسی است. حتی عاشقانههایش چون «ارغوان» و «گالیا» هم، چنین است. سراسر عشق است و وجود نازکی دارد و عاشقانههتایش چنان عاشقانه است که دل را میلرزاند.
«مژده بده، مژده بده، یار پسندید مرا
سایه او گشتم و او برد به خورشید مرا»
یا:
«نشود فاش کسی آنچه میان من و توست
تا اشارات نظر نامه رسان من توست»
یا:
«با من بی کسِ تنها شده، یارا تو بمان
همه رفتند از این خانه، خدا را تو بمان»
اما گاهی چنان زمخت میسراید، گویی هدفش نتنها و تنها به حرکت درآوردن جامعه است. سایه اگر هم قلم میلغزاند و کلامش عجین و قرین با یاس است، نیل آن را دارد تا جامعه را تکانی دهد.
با
«دیگر این پنجره بگشای که من
به ستوه آمدم از این شب تنگ
دیرگاهیست که در خانه همسایه من خوانده خروس
وین شب تلخ عبوس
میفشارد به دلم پای درنگ»
یکی به نعل میزند و یکی به میخ. البته که او یک چپگراست و مگر میشود از سیاست و مبارزه برکنار باشد و بماند. سلاح اما او شعر است و نظم. میدان رزم را به دیگران وامیگذارد اما خود در صف مقدمِ سخنسرایی میایستد. پراکندگی را مذموم میشمارد و از یکپارچگی میگوید:
«بنشینیم و بیندیشیم!
این همه با هم بیگانه
این همه دوری و بیزاری
به کجا آیا خواهیم رسید آخر؟
و چه خواهد آمد بر سر ما با این دلهای پراکنده؟
جنگلی بودیم
شاخه در شاخه همه آغوش
ریشه در ریشه همه پیوند
وینک، انبوه درختانی تنهاییم»
سایه اگرچه گاهی در پرده میپوید:
«در بهار عمر ای سرو جوان
ریختی چون برگریزِ ارغوان
ارغوانام ارغوانام لالهام
در غمات خون میچکد از نالهام
آن شقایق رسته در دامان دشت
گوش کن تا با تو گوید سرگذشت»
اما وقتی هم میشود که غلاظ و شداد به دل ماجرا میزود:
«ای جنگل، ای داد!
از آشیانت بوی خون می آورد باد!»
میگویند سایه این روزها دیگر آن آدم سابق نیست. دوستانش یکییکی رفتهاند و او تنها شده است. اگر آن بخش گفتوگویش را که میگوید از زندگیاش «فوقالعاده» راضی است به کناری نهیم، سایه با اینکه خرداد ۱۳۹۶ میسراید:
«آفتابا چه خبر؟
اینهمه راه آمدهای
که به این خاکِ غریبی برسی؟
ارغوانم را دیدی سرِ راه؟
مثلِ من پیر شدهست؟
چه به او گفتی؟ او با تو چه گفت؟
نه، چرا میپرسم
ارغوان خاموش است
دیرگاهیست که او خاموش است
آشنایانِ زبانش رفتهند
ارغوان ویران است
هردومان ویرانیم»
اما آذر ۱۳۹۷ میگوید:
«ای همه راه آمدی، آری
بنشین خستهای و حق داری
نَفَسی تازه کن، نمیدانم
چند ماندهست از شبِ دشوار
تا رسیدن هنوز باید رفت
کار سخت است و راه ناهموار»
و مهر ۱۳۹۸ – یعنی همین پنجماه پیش هم بر زبان جاری میسازد:
«میبینم
میبینم آن شکفتنِ شادی را
پروازِ بلندِ آدمیزادی را
آن جشنِ بزرگِ روزِ آزادی را.
کیوان خندان به سایه میگوید
دیدی؟ به تو میگفتم.
آری تو همیشه راست میگفتی
میبینم، میبینم»
و آیا جز «امید» در روزهای نود و دوسالگی میتوان برداشت کرد از «سایه» شعر ایران؟! سایهای که کاش مستدام باشد و بماند که شعرش، امیدِ است در این روزها.
برچسبها امیر هوشنگ ابتهاج ادبیات فارسی ایران شناسی شعرمنبع: ایرنا
کلیدواژه: امیر هوشنگ ابتهاج ادبیات فارسی ایران شناسی شعر امیر هوشنگ ابتهاج ادبیات فارسی ایران شناسی شعر
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۰۳۶۱۰۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سایه ناظر مالی روی امضاهای مدیرعامل پرسپولیس
به گزارش خبرنگار مهر، کنسرسیوم بانکی پس از خرید بلوک سهام ۸۵ درصدی باشگاه پرسپولیس در خصوص جزئیات واگذاری کرسیهای هیأت مدیره و همچنین تعیین مدیرعامل به توافقهایی دست پیدا کرد تا در نهایت با اعلام مدیرعامل یکی از این بانکها که عهده دار تعیین مدیرعامل است، رضا درویش با یک شرط به کارش ادامه دهد.
درویش در حالی تا پایان فصل جاری به کارش در پرسپولیس ادامه میدهد که ناظر مالی باید روی کارهای او نظارت کند. این عضو اقتصادی که با نظر مستقیم کنسرسیوم بانکی قرار است عضویت در هیأت مدیره باشگاه را نیز دریافت کند قرار است به تمام قراردادهای جاری باشگاه رسیدگی کند.
در حقیقت درویش دیگر نمیتواند بدون مجوز این عضو مهم قراردادهای مالی امضا کند و باید تاییدیه های او را نیز دریافت کند.
قرار است عضو جدید ناظر بر امور مالی - حقوقی مدیرعامل باشگاه در هفته آینده شروع به کار کرده و تمام موارد از پیش تعیین شده که در آستانه عقد قرارداد است را مورد بازنگری قرار دهد.
شایان ذکر است کنسرسیوم بانکی تصمیم دارد پس از پایان فصل جاری لیگ برتر در خصوص ادامه حضور درویش در این باشگاه تصمیم گیری خواهد کرد.
کد خبر 6091691